فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

دخترم فاطمه، عشقم

تولد تولد تولدت مبارک ...................

تولد تولد تولدت مبارک ................... مبارک مبارک تولدت مبارک ................... پارسال این موقع خدا یه فرشته کوچولو به ما داد و برای این نعمت خیلی خدا رو شکر می کنم،عشق منییییییییییی عزیزم   فاطمه ی من یه سالش شد و من با کلی عشق و علاقه براش تولد گرفتم. حدود 40 نفر مهمون داشتیم و تم تولد و غذاهارو هم خودم درست کردم . این از کارت دعوت به تولد    و ... توضیح : ریسه ها و کلاه ها و ... کاردستی های خودمه    اینم از عروس خانوم یه ساله .... و میریم سراغ دسر و شام زله رنگین کمان (برای اولین بارم بود درست کردم) الویه توپی لازان...
20 دی 1392

فاطمه در ماه یازدهم زندگیش

بعد ماه ها می خوام وبلاگ دخترمو آپ کنم !!! دخترم داره کم کم یه سالت میشه عسل مامان. ایشالا همیشه سالم و شاداب باشی . عاشقتم ........ اینم چند تا عکس از دخملی دخترکم در حال کتاب خوندن   و بعدش پا شد تا بقیه کارهاش برسه    در حال خرید کردن از هایپر استار      در حال شونه کردن موهاش جیگررررررررررر   تو مهمونی    فاطمه و خرسی  ...
28 آذر 1392

مسافرت با دخترکم

اینم مسافرت نسبتا دور و دراز دخترم من که همش نگران بودم خدایی نکرده یه وقت اذیت نشی یا مریض نشی ولی الحمدلله به خیر و خوشی گذشت و مشکلی پیش نیومد  این جا تو هواپیما و در راه رفتیم . یکم که گذشت شما تو کریرت رو صندلی بین من و بابا خوابیدی و 5 ساعت کامل خوابیدی ولی موقعی که داشتی شیر می خوردی یه نی نی ه دیگه هی گریه کرد و شما رو بیدار کرد!!! و یکی دو ساعت آخر رو بیدار بودی قربونت برم با این دو تا دندون خوشگلت اینجا هم که در حال بیسکوییت خوردنی. بالاحره بعد از 7.5 ساعت رسیدیم و رفتیم هتل. اینم عکس فاطمه با برجای دو قلوی پتروناس  و چند تا عکس دیگه از جاهای دیدنی دیگه مثل باغ پرندگان و پتروجایا و ... ...
9 مهر 1392

فاطمه وارد ماه نهم زندگی می شود ...

فاطمه ی گل من چند روزه که هشت ماه رو تموم کردی و وارد نهمین ماه زندگیت شدی . چقدر زود بزرگ می شی دخملکم.... دیگه خوبِ خوب چهار دست و پا راه میری ،البته گاهی اوقات خسته میشی و بقیه راهو سینه خیز میری یا غلط میزنی. روروئک هم خیلی دوست داری. کلا دختر خوبی هستی و تو صندلی غذا و صندلی ماشینت می شینی و تازه دوستشون هم داری تو ماشین تو صندلیت می شینی و با هم میریم بیرون حالشو میبریم. البته معمولا میریم خونه مادرجون اینجا هم تو صندلی خوابت برده  اینجا هم مشغول فرنی خوردنی  با دو تا دندون تیزت هم همه چیو گاز می زنی و تیکه می کنی. میوه ها و نون و بیسکوییت و .... اینم وقتی چهاردست و پا میری: این جا داری دس دسی می کنی...
16 شهريور 1392

فاطمه جونم با دندون

دختر عزیزم ،نفسم ،سه روز قبل 7 ماهگیش دندونش زد بیرون و تو این یه هفته دومیشم در اومد. یکمی بعضی وقتا تب داشت ولی دیروز و امروز علاوه بر تب ،یه کوچولو سرفه می کنه و بینیش هم راه افتاده،قربون دخترم بشم که اذیت میشه واسه دندوناش. اما کلی هم ذوق دندوناتو داریم .  دندون فاطمه ی گلم مبارک،ایشالا همیشه سالم و سرحال باشی دخملکم ...
26 مرداد 1392